فرشته ی مهربون

طوطی و قوطی

یک قوطی بود . توی آن یک طوطی بود . طوطی، مشغول خیاطی بود. کارهاش قاطی پاتی بود. توی قوطی ،پر از آدمک های آب نباتی بود. دره قوطی را بسته بودند. آدمک ها خسته بودند . دلشان میخواست بروند سفر . بگردند آن دور و بر. هگی پریدند بالا. باز کردند دره قوطی را. از توی قوطی سرک کشیدند . بیرون پریدند. طوطی داد زد : کجا میروید ؟ دور نروید ! جاهای ناجور نروید ! بیاید به من کمک کنید . آدمک ها گفتند : ما میخواهیم برویم گشت و گذار . چه کار داریم به این همه کار ؟! خداحافظ . آدمک های آب نباتی رفتند تاتی تاتی. طوطی ماند و قوطی ، با یه عالمه کاره خیاطی . ...
14 ارديبهشت 1390
1